شکل جمع:
priestsدین (مسیحیت) کشیش، پدر روحانی، راهب
The priest prepared the body for burial.
کشیش جسد را برای تدفین آماده کرد.
The priest prayed for the dying man.
پدر روحانی برای مرد در حال مرگ دعا کرد.
کاهن (در برخی ادیان غیر از اسلام و مسیحیت و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The priest provided guidance and counseling to those seeking spiritual advice.
کاهن به کسانی که به دنبال مشاورهی معنوی بودند، راهنمایی و مشاوره میداد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «priest» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/priest