شکل جمع:
eldersصفت تفضیلی:
olderصفت عالی:
eldestبزرگتر، ارشد، مهمتر
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
My elder brother is named Ali.
برادر بزرگم علی نام دارد.
an elder statesman
دولتمرد مهتر
my elder brother
برادر بزرگتر من
بزرگتر، پیش کسوت، شیخ، پیر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the elder
(در کنار نام شخص) بزرگ
one's elders and better
بزرگترها
(در جمع) (کلیسا، قبیله و غیره) مشایخ، زُعما، پیران
گیاهشناسی آقطی، انگور کولی (از گونهی Sambucus) (گُل این گیاه elderflower میباشد)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی گیاهشناسی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «elder» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/elder