فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Elder

ˈeldər ˈeldə

شکل جمع:

elders

صفت تفضیلی:

older

صفت عالی:

eldest

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2

بزرگ‌تر، ارشد، مهم‌تر

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

My elder brother is named Ali.

برادر بزرگم علی نام دارد.

an elder statesman

دولتمرد مهتر

نمونه‌جمله‌های بیشتر

my elder brother

برادر بزرگتر من

noun

بزرگ‌تر، پیش کسوت، شیخ، پیر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

the elder

(در کنار نام شخص) بزرگ

one's elders and better

بزرگ‌ترها

noun

(در جمع) (کلیسا، قبیله و غیره) مشایخ، زُعما، پیران

noun

گیاه‌شناسی آقطی، انگور کولی (از گونه‌ی Sambucus) (گُل این گیاه elderflower می‌باشد)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی گیاه‌شناسی

مشاهده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد elder

  1. adjective born earlier
    Synonyms:
    older earlier senior more mature ancient first-born
    Antonyms:
    younger youngest last-born
  1. noun older person
    Synonyms:
    senior veteran oldster senior citizen ancestor patriarch matriarch forebearer oldest ancient superior golden ager old fogey
    Antonyms:
    youth youngster junior minor

ارجاع به لغت elder

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «elder» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/elder

لغات نزدیک elder

پیشنهاد بهبود معانی