با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید
خرید اشتراک

    Anthropoid

    ˈænθrəpɔɪd ˈænθrəpɔɪd
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun adjective
    میمون آدم‌نما، شبه‌انسان

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    - Will space anthropoids attack the earth?
    - آیا انسان‌نماهای فضا به کره‌ی زمین حمله خواهند کرد؟
    - a man with anthropoid features
    - مردی با اسباب صورت میمون‌مانند
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد anthropoid

    1. adjective Resembling a human being
      Synonyms: manlike, anthropomorphic, anthropomorphous, hominoid, anthropoidal, humanoid, apelike
    2. noun Person who resembles a nonhuman primate
      Synonyms: ape, chimpanzee, gibbon, gorilla, humanoid, monkey, orang, orangutan, primate

    ارجاع به لغت anthropoid

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «anthropoid» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/anthropoid

    لغات نزدیک anthropoid

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار