امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Gibbon

ˈɡɪbən ˈɡɪbən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gibbon

  1. noun English historian best known for his history of the Roman Empire (1737-1794)
    Synonyms:
    edward gibbon
  1. noun Smallest and most perfectly anthropoid arboreal ape having long arms and no tail; of southern Asia and East Indies
    Synonyms:
    Hylobates lar

ارجاع به لغت gibbon

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gibbon» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gibbon

لغات نزدیک gibbon

پیشنهاد بهبود معانی