امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Befriend

bɪˈfrend bɪˈfrend
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    befriended
  • شکل سوم:

    befriended
  • سوم‌شخص مفرد:

    befriends
  • وجه وصفی حال:

    befriending

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive
دوستانه رفتار کردن، همراهی کردن با

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- He was befriended by the natives.
- بومیان به او محبت کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد befriend

  1. verb make social acquaintance; support
    Synonyms:
    advise aid assist back benefit buddy up case out come on to cotton to encourage favor get chummy with get in with help hit it off patronize side with stand by sustain take under one’s wing take up with uphold welcome
    Antonyms:
    ignore neglect

لغات هم‌خانواده befriend

  • verb - transitive
    befriend

ارجاع به لغت befriend

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «befriend» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/befriend

لغات نزدیک befriend

پیشنهاد بهبود معانی