Patronize

ˈpeɪ- / / ˈpæ- ˈpætrənaɪz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    patronized
  • شکل سوم:

    patronized
  • سوم‌شخص مفرد:

    patronizes
  • وجه وصفی حال:

    patronizing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
رئیس‌وار رفتار کردن، تشویق کردن، نگهداری کردن، مشتری شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- I have been patronizing this store for years.
- من سال‌هاست از این مغازه خرید می‌کنم.
- He tried to patronize me by acting too familiarly.
- او سعی کرد که با خودمانی رفتار‌کردن مرا کوچک کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد patronize

  1. verb condescend
    Synonyms: be gracious to, be lofty, be overbearing, deign, favor, indulge, look down on, pat on the back, snub, stoop, talk down to, toss a few crumbs, treat as inferior, treat badly, treat like a child
    Antonyms: be humble, be modest
  2. verb support a cause
    Synonyms: assist, back, befriend, foster, fund, help, maintain, promote, sponsor, subscribe to
    Antonyms: antagonize, contend, oppose
  3. verb do business at an establishment
    Synonyms: be a client, be a customer, buy, buy from, deal with, frequent, give business to, habituate, purchase from, shop at, shop with, trade with
    Antonyms: ignore, use competition

ارجاع به لغت patronize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «patronize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/patronize

لغات نزدیک patronize

پیشنهاد بهبود معانی