گذشتهی ساده:
deignedشکل سوم:
deignedسومشخص مفرد:
deignsوجه وصفی حال:
deigningاز روی لطف پذیرفتن، تمکین کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The ambassador deigned to shake my hand.
سفیر کبیر با دست دادن با من، بر من منت گذاشت.
I didn't deign to answer.
جواب دادن را مادون شان خود دانستم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «deign» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/deign