آخرین به‌روزرسانی:

Deign

deɪn deɪn

گذشته‌ی ساده:

deigned

شکل سوم:

deigned

سوم‌شخص مفرد:

deigns

وجه وصفی حال:

deigning

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

از روی لطف پذیرفتن، تمکین کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The ambassador deigned to shake my hand.

سفیر کبیر با دست دادن با من، بر من منت گذاشت.

I didn't deign to answer.

جواب دادن را مادون شان خود دانستم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد deign

  1. verb lower oneself
    Synonyms:
    stoop condescend patronize deem worthy see fit think fit vouchsafe consent
    Antonyms:
    be proud hold head high

ارجاع به لغت deign

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «deign» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/deign

لغات نزدیک deign

پیشنهاد بهبود معانی