آخرین به‌روزرسانی:

Refreshment

rɪˈfreʃmənt rɪˈfreʃmənt

شکل جمع:

refreshments

معنی و نمونه‌جمله

noun B1

نیروبخشی، تازه‌سازی، رفع خستگی، نوشابه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

... and when (the breath) is exhaled it is a refreshment to the soul

(سعدی) ... و چون برآید مفرح ذات

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد refreshment

  1. noun small amount of food or drink
    Synonyms:
    snack bite tidbit pick-me-up spread

لغات هم‌خانواده refreshment

ارجاع به لغت refreshment

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «refreshment» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/refreshment

لغات نزدیک refreshment

پیشنهاد بهبود معانی