(به دلیل تا حدودی متفاوت بودن) بهطور دلپذیر، بهطور خوشایند، بهطور متفاوت و جالب
They have been refreshingly honest with us.
آنها بهطور خوشایند با ما صادق بودهاند.
a woman with refreshingly original ideas
زنی با افکاری دلپذیر
بهطور فرحبخش، بهطور نیروبخش، بهطور طراوتبخش، بهطور روحبخش
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
refreshingly cold water
آب سرد فرحبخش
A strong breeze blew refreshingly all day.
نسیمی تند در تمام طول روز بهطور طراوتبخش میوزید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «refreshingly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/refreshingly