فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Snack

snæk snæk

گذشته‌ی ساده:

snacked

شکل سوم:

snacked

سوم‌شخص مفرد:

snacks

وجه وصفی حال:

snacking

شکل جمع:

snacks

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2

غذا و آشپزی میان‌وعده، غذای سبک، عصرانه، غذای سرپایی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی غذا و آشپزی

مشاهده

Can you grab a snack for me?

می‌توانی یک میان‌وعده برای من بگیری؟

My favorite snack is popcorn.

عصرانه‌ی موردعلاقه‌ی من ذرت بوداده است.

noun countable

عامیانه فرد جذاب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

He couldn't resist approaching the snack at the bar.

او نتوانست در برابر نزدیک شدن به فرد جذاب در بار مقاومت کند.

The party was full of snacks, making it difficult to choose just one to talk to.

مهمانی پر از افراد جذاب بود و انتخاب تنها یکی از آن‌ها برای صحبت کردن دشوار بود.

verb - intransitive

میان‌وعده خوردن، ته‌بندی کردن

He snacks on chips throughout the day.

او در طول روز با چیپس ته‌بندی می‌کند.

She often snacks on fruit between meals.

او اغلب بین وعده‌های غذایی میان‌وعده‌ی میوه می‌خورد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد snack

  1. noun tiny meal
    Synonyms:
    bite nibble piece morsel bite to eat light meal lunch refreshment tidbit eats grub nosh pickings break tea luncheon munch goodies midnight snack
    Antonyms:
    meal

ارجاع به لغت snack

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «snack» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/snack

لغات نزدیک snack

پیشنهاد بهبود معانی