پاره کردن، چاک زدن، دریدن، کندن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The lion rent its prey to pieces.
شیر طعمهی خود را از هم درید.
a tree rent by lightning
درختی که آذرخش آن را در هم کوبیده است
His cry rent the silence of the night.
فریادش سکوت شب را شکست.
to rend one's garment
جامهی خود را دریدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rend» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rend