فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Far

fɑːr fɑː

صفت تفضیلی:

further

صفت عالی:

furthest

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb A2

دور، از دور، دور از (زمان یا مکان)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

to come from far

از جای دور آمدن

The school is located far from the city center

مدرسه دور از مرکز شهر واقع شده است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The bakery is located far from my house

نانوایی دور از خانه‌ی من قرار دارد.

far from home

دور از وطن

far inside the island

به فاصله‌ی دوری در داخل جزیره

He went as far as Karaj only.

او فقط تا کرج رفت.

How far can you see?

تا کجا می‌توانی ببینی؟

How far is it from here to Shiraz?

از اینجا تا شیراز چه مسافتی است؟

adverb

خیلی، تا حد زیادی، به‌مراتب (با صفت‌ها و قیدهای دیگر)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The game is far from over.

خیلی مانده تا مسابقه تمام بشود.

This book is far more interesting than I thought.

این کتاب خیلی جالب‌تر از چیزی است که فکر می‌کردم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

She is far from happy.

او خیلی خوشحال نیست.

He drove the stake far into the ground.

دستک چوبی را به فاصله‌ی زیاد به درون زمین فرو کرد.

adjective

دوردست، دور، بعید، طولانی

a far journey

مسافرت دور

a far distance

فاصله‌ی دور

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Snow is shining on the far mountains.

برف بر روی کوه‌های دوردست می‌درخشد.

adjective

دور، وسیع

He is a man of far vision.

او مردی دورنگر (ژرف‌بین) است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد far

  1. adjective, adverb at a great distance
    Synonyms:
    distant faraway remote afar far-off a long way a good way miles long far piece ways good ways piece bit removed far-removed outlying far-flung out-of-the-way deep middle of nowhere end of rainbow stone’s throw
    Antonyms:
    near close
  1. adverb considerably
    Synonyms:
    much very well greatly quite somewhat extremely significantly notably decidedly very much incomparably

Phrasal verbs

go so far as

به حد غیرمنتظره‌‌‌ای در انجام کاری رسیدن

Collocations

far better

خیلی بهتر، بسیار نیکوتر

far from

1- دور از 2- اصلا ًنه، ابداً، خیلی مانده تا

how far

چه فاصله‌ای، (دوری) چقدر؟

in so far as

تاآنجا‌که، تا مقداری که

Idioms

by far

به‌مقدار قابل‌ملاحظه، تا میزان زیاد، بسیار، به‌مراتب، با اختلاف، به‌وضوح، با فاصله‌ی زیاد

far and near

همه‌جا، ازهرسو، دور و نزدیک

far and wide

همه‌جا، سرتاسر

(به) جاهای دوردست، اینجا و آنجا

far be it from me (to)

من کی باشم (که)، من کوچکتر از آنم (که)

far gone

ازدست‌رفته، انجام‌شده، اصلاح (یا نجات و غیره) ناپذیر

نیم‌مرده

Idioms بیشتر

go far

1- دوام آوردن، فاصله‌ی زیادی را پیمودن 2- بسیار موفق شدن یا بودن، به جایی رسیدن

so far as

تا آنجا که، تا حدی که

so far, so good

تا حالا خوبست

few and far in between

نادر، کمیاب، کم، قلیل

a far cry from

زمین تا آسمان فرق داشتن، بسیار متفاوت بودن

from near and far

از دور و نزدیک، از همه‌جا، از جاهای مختلف

from far and wide

از اقصی‌نقاط، از مناطق مختلف بسیاری، از دور و نزدیک

ارجاع به لغت far

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «far» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/far

لغات نزدیک far

پیشنهاد بهبود معانی