صفت تفضیلی:
moreصفت عالی:
mostخیلی، زیاد، بسیار، چندان (مقدار یا میزان)
She has much money.
او خیلی پول دارد.
I like him very much.
من او را خیلی دوست دارم.
Writing this book has taken too much time.
نگارش این کتاب وقت زیادی گرفته است.
There's much to be done.
خیلی کار مانده است، کار زیادی هست که باید انجام داد.
There is much truth in what you say.
در آنچه که میگویی حقیقت بسیاری نهفته است.
How much more do you want?
چقدر بیشتر میخواهی؟
He gave much of his wealth to the poor.
او بخش بزرگی از دارایی خود را به بینوایان داد.
I am much obliged to you.
خیلی مرهون شما هستم.
I learned much from experience.
از تجربه بسیار آموختم.
I'm much happier now.
اکنون خیلی خوشحالترم.
Do you dine out much?
زیاد بیرون غذا میخوری؟
She went much to the theatre.
او خیلی به تئاتر میرفت.
Take as much as you like.
هرقدر که دلت میخواهد بردار.
Much did I suffer in these thirty years....
بسی رنج بردم در این سال سی...
I feel much the same as I did yesterday.
حالم کمابیش مثل دیروز است.
زیاد، بسیار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His wage didn't amount to much.
مزد او به جایی نمیرسید.
She gave away much of what she owned.
او بخش زیادی از چیزهایی که در اختیار داشت، بخشید.
He is not much of a teacher.
او معلم زیاد خوبی نیست.
She is not much to look at.
قیافهی او تعریفی ندارد.
Much of the rest belongs to me.
بیشتر باقیمانده به من تعلق دارد.
تقریباً
The concert will be much at 8 pm.
این کنسرت تقریباً ساعت ۸ شب برگزار خواهد شد.
I have much finished my work, I just need to double check it.
من تقرییاً کارم را تمام کردهام، فقط باید دوباره آن را بررسی کنم.
کمی زیاده، بیش از حد
برابر با، به همان مقدار که، هرقدر که
چه مقدار، چقدر، بیش از حد
عملاً، در حقیقت خیلی، زیاده، بیشازحد
اهمیت دادن به، مهم پنداشتن
تقریباً همانطور که، معهذا، درهرحال
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «much» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/much