شکل جمع:
breadthsعرض، پهنا
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
The breadth of the table is 90 centimeters.
عرض میز ۹۰ سانتیمتر است.
They were tall in relation to their breadth.
نسبت به پهنای هیکلشان بلندبالا به نظر میرسیدند.
وسعت، گستره، دامنه، جامعیت، تنوع
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The breadth of his knowledge surprised everybody.
گستردگی دانش او همه را متحیر کرد.
He was amazed by the breadth of opinions shared at the conference.
او از وسعت نظرات مطرحشده در کنفرانس شگفتزده شد.
قطعه، قواره
a breadth of satin
یک قواره پارچهی ساتن
He laid out a breadth of silk across the table.
قوارهای از ابریشم را روی میز پهن کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «breadth» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/breadth