فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Diameter

daɪˈæmət̬ər daɪˈæmɪtə

شکل جمع:

diameters

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

قطر دایره، ضخامت، کلفتی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

the diameter of a circle

قطر (پراز) دایره

the diameter of this tree trunk

پر از (قطر) تنه‌ی این درخت

نمونه‌جمله‌های بیشتر

This lens magnifies ninety diameters.

درشت‌نمایی این عدسی نود برابر است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد diameter

  1. noun measurement across object
    Synonyms:
    width breadth caliber broadness bore module

ارجاع به لغت diameter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «diameter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/diameter

لغات نزدیک diameter

پیشنهاد بهبود معانی