شکل جمع:
breadwinnersشکل نوشتاری دیگر این لغت: bread-winner
نانآور (شخص)
She became the primary breadwinner for her family.
نانآور اصلی خانوادهاش شد.
The loss of the bread-winner left the family struggling to make ends meet.
از دست دادن نانآور خانواده باعث شد تا خانواده برای گذران زندگی با مشکل مواجه شود.
وسیلهی امرار معاش
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The bakery is a breadwinner.
نانوایی وسیلهی امرار معاش است.
With her new online business, she found a sustainable breadwinner for herself.
او با کسبوکار آنلاین جدید خود، وسیلهی امرار معاش پایداری برای خود پیدا کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «breadwinner» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/breadwinner