امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Ample

ˈæmpl ˈæmpl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    ampler
  • صفت عالی:

    amplest

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
فراوان، زیاد، بیشتر از حد کافی، مفصل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- There is an ample supply of food.
- خوراک فراوان در دسترس است.
- He has ample time to study.
- او وقت زیادی برای مطالعه دارد.
adjective
گنده، بزرگ، تپل‌مپل
- He had placed his hands over his ample stomach.
- دستانش را روی شکم گنده‌اش قرار داده بود.
- ample breasts
- پستان‌های بزرگ
adjective
فراخ، پهناور، وسیع، جادار
- The museum had ample parking for all visitors.
- این موزه دارای پارکینگ پهناور برای همه‌ی بازدیدکنندگان بود.
- The beach had ample room for everyone to spread out and relax.
- ساحل فضای فراخ برای همه را داشت تا در آن استراحت کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ample

  1. adjective more than necessary, sufficient
    Synonyms:
    abounding abundant big bounteous bountiful broad capacious commodious copious enough expansive extensive full galore generous great heavy large lavish liberal no end plenteous plentiful plenty profuse rich roomy spacious spare substantial unrestricted voluminous wide
    Antonyms:
    insufficient meager not enough

ارجاع به لغت ample

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ample» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ample

لغات نزدیک ample

پیشنهاد بهبود معانی