فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Commodious

kəˈmoʊdiəs kəˈməʊdiəs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more commodious
  • صفت عالی:

    most commodious

معنی و نمونه‌جمله

  • adjective
    جادار، به‌کار خور، مقرون به‌صرفه، سودمند
    • - a commodious room
    • - اتاق جادار
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد commodious

  1. adjective ample, spacious
    Synonyms: big, capacious, comfortable, convenient, expansive, extensive, large, loose, roomy, wide
    Antonyms: confined, cramped, inconvenient, small, squeezed, uncomfortable

ارجاع به لغت commodious

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «commodious» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/commodious

لغات نزدیک commodious

پیشنهاد بهبود معانی