فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Commodious

kəˈmoʊdiəs kəˈməʊdiəs

صفت تفضیلی:

more commodious

صفت عالی:

most commodious

معنی و نمونه‌جمله

adjective

جادار، به‌کار خور، مقرون به‌صرفه، سودمند

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

a commodious room

اتاق جادار

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد commodious

  1. adjective ample, spacious
    Synonyms:
    big large wide roomy spacious comfortable convenient expansive capacious extensive loose
    Antonyms:
    small uncomfortable cramped confined squeezed inconvenient

ارجاع به لغت commodious

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «commodious» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/commodious

لغات نزدیک commodious

پیشنهاد بهبود معانی