آیکن بنر

زمان‌های انگلیسی رو قاطی نکن! همه‌شون در فست‌دیکشنری مرتب شدن

زمان‌های انگلیسی رو قاطی نکن! گرامر زمان‌ها در Fastdic

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Nothing

ˈnʌθɪŋ ˈnʌθɪŋ

معنی nothing | جمله با nothing

pronoun A2

هیچ، هیچ‌چیز

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

She said nothing.

او هیچ نگفت.

They found nothing in his pockets.

در جیب‌های او چیزی نیافتند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Nothing happened.

هیچ اتفاقی نیفتاد.

There is nothing else on the table.

چیز دیگری روی میز نیست.

Nothing gives me more pleasure than the poetry of Hafez.

هیچ‌چیزی برایم لذت‌بخش‌تر از شعر حافظ نیست.

She is nothing to me.

او برایم مهم نیست.

adverb

اصلاً، به‌هیچ‌وجه، هیچ، ذره‌ای، به‌هیچ‌عنوان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Nothing will I accept such an offer.

به‌هیچ‌وجه چنین پیشنهادی را قبول نخواهم کرد.

Her explanation was nothing close to the truth.

توضیح او ذره‌ای به حقیقت نزدیک نبود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The situation is nothing different from before.

این وضعیت هیچ تفاوتی با قبل ندارد.

His words did nothing to convince me.

حرف‌هایش به‌هیچ‌عنوان مرا قانع نکرد.

That he would become king was nothing surprising.

پادشاه شدن او اصلاً شگفت‌انگیز نبود.

Nothing daunted, they jumped into the icy water.

بدون هیچ‌گونه ترس پریدند توی آب یخ‌زده.

It's nothing short of robbery.

چیزی از دزدی کم ندارد (دزدی است).

He is nothing but a thief.

او جز دزد چیز دیگری نیست.

He is nothing if not determined.

او بسیار مصمم است.

noun countable informal

هیچ‌کاره، آدم بی‌ارزش، آدم به‌دردنخور

In our office, he is a nothing.

در اداره‌ی ما او هیچ‌کاره است.

They treated him like a nothing, ignoring everything he said.

با او مثل یک آدم بی‌ارزش رفتار کردند و حرف‌هایش را نادیده گرفتند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد nothing

  1. noun a totally insignificant person
    Synonyms:

Collocations

for nothing

2- بی‌دلیل، بیخود

nothing but

چیزی به چیز دیگری به غیر از، فقط

nothing much

نه خیلی، نه چندان

nothing to do with

بی‌رابطه با، نامربوط به، بی‌ربط به

think little (or nothing) of

1- اهمیت ندادن، مهم نپنداشتن 2- تردید نکردن

Collocations بیشتر

nothing like

کاملاً متفاوت، اصلاً ناهمانند

nothing loath

نه با بی‌میلی، بامیل، به دلخواه

have nothing but praise for

فقط تعریف و تمجید کردن از

Idioms

for nothing

1- رایگان، مجانی

have nothing on

برتری نداشتن بر

in nothing flat

(عامیانه) در کوتاه‌ترین مدت، در یک آن

next to nothing

تقریباً هیچ

nothing could be further from the truth

کاملاً دروغ است، اصلاً این‌طور نیست

Idioms بیشتر

nothing doing

نه، هرگز، ابداً، بیخود اصرار نکن!

nothing for it

چاره‌ی دیگر، راه دیگر

nothing if not

بسیار، خیلی

nothing short of (or nothing less than)

همان‌قدر، کمتر نه، همانند

nothing to it

آسان (است)، اشکال ندارد، مثل آب خوردن

nothing succeedes like success

موفقیت موجب موفقیت می‌شود

nothing ventured nothing gained

تا مخاطره نکنی به جایی نخواهی رسید، هر که طاوس خواهد جور هندوستان کشد

nothing will come of nothing

نتیجه‌ی هیچ فقط هیچ است، اگر هیچ‌کاری نکنی، هیچ‌چیزی هم به‌دست نخواهی آورد

much ado about nothing

هیاهوی بسیار برای هیچ

سر‌و‌صدای زیادی درباره‌ی هیچ، جنجال بی‌سبب

all or nothing

یا همه یا هیچ، صفر یا صد

look (or be or feel) like nothing on earth

عجیب و غریب، زشت و بد

know next to nothing

تقریباً هیچ ندانستن

have something (or nothing) on someone

(عامیانه) مدرک جرم یا دلیل کافی علیه کسی داشتن (یا نداشتن)

nothing succeeds like success

موفقیت موفقیت می‌آورد

think little (or nothing) of

1- اهمیت ندادن، مهم نپنداشتن 2- تردید نکردن

think nothing of it!

اهمیت ندارد! قابل ندارد!، بفرمایید!، چوبکاری نفرمایید!

there is nothing to it

اصلاً کاری ندارد، آسان است، مهم نیست

nothing (or not much) to write home about

غیرجالب توجه، پیش‌پا افتاده، آنچه که آش دهان‌سوزی نیست

nothing to sneeze at

(چیزی) شایسته‌ی توجه جدی، چشم‌گیر، قابل توجه، قابل تامل

سوال‌های رایج nothing

معنی nothing به فارسی چی می‌شه؟

کلمه‌ی «nothing» در زبان فارسی به «هیچ‌چیز» ترجمه می‌شود.

واژه‌ی «هیچ‌چیز» برای اشاره به فقدان کامل چیزی، نبود موجودیت یا عدم وجود هرگونه شیء، موضوع یا محتوا به کار می‌رود. این واژه یکی از بنیادی‌ترین مفاهیم در زبان است و در بسیاری از موقعیت‌ها برای بیان خلأ، فقدان یا عدم تحقق یک چیز استفاده می‌شود. وقتی گفته می‌شود «هیچ‌چیز باقی نمانده است»، منظور این است که هیچ شیء، ماده یا اثر قابل توجهی وجود ندارد و همه چیز از بین رفته یا به اتمام رسیده است.

در ادبیات و نوشتار، «هیچ‌چیز» اغلب جنبه‌های استعاری و فلسفی پیدا می‌کند. این واژه می‌تواند به مفاهیم خلأ، تنهایی، پوچی یا فقدان معنوی اشاره داشته باشد. نویسندگان و شاعران از «هیچ‌چیز» برای بیان احساسات عمیق و حالات ذهنی پیچیده بهره می‌برند، زیرا این واژه توانایی انتقال حس خلأ یا نبودن را به شکلی ساده و در عین حال تأثیرگذار دارد.

در مکالمات روزمره، «هیچ‌چیز» کاربرد بسیار گسترده‌ای دارد و می‌تواند پاسخ به سوالات، توصیف وضعیت یا بیان عدم تغییر باشد. برای مثال، وقتی کسی می‌پرسد «چه خبر؟» و پاسخ داده می‌شود «هیچی»، منظور این است که اتفاق یا تغییر خاصی رخ نداده است. این کاربرد نشان می‌دهد که واژه می‌تواند به سرعت و به طور غیررسمی اطلاعاتی را منتقل کند و در عین حال معنای کاملاً منفی یا فقدان را نیز منتقل نماید.

در علوم و مفاهیم فنی، «هیچ‌چیز» نقش کلیدی در توصیف شرایطی دارد که داده، اثر یا ماده‌ای موجود نیست. برای مثال، در فیزیک یا ریاضیات، وقتی گفته می‌شود «هیچ‌چیز قابل اندازه‌گیری نیست» یا «هیچ‌چیز در این محیط وجود ندارد»، این بیانگر فقدان مطلق یا شرایط خالی است که اهمیت دقیق و علمی دارد. این کاربرد تخصصی نشان‌دهنده اهمیت واژه در انتقال مفاهیم دقیق و انتزاعی است.

همچنین، «هیچ‌چیز» می‌تواند در زبان تصویری و هنری برای ایجاد تضاد یا تاکید بر ارزش موجودات و اشیاء به کار رود. گاه نویسندگان یا هنرمندان از فقدان و نبود چیزی برای برجسته کردن حضور و اهمیت چیز دیگر استفاده می‌کنند. این کاربرد باعث می‌شود که «هیچ‌چیز» نه تنها به معنای فقدان فیزیکی، بلکه به عنوان ابزاری برای انتقال معنا و خلق اثر هنری نیز شناخته شود.

ارجاع به لغت nothing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nothing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/nothing

لغات نزدیک nothing

پیشنهاد بهبود معانی