هیچ، هیچچیز
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
She said nothing.
او هیچ نگفت.
They found nothing in his pockets.
در جیبهای او چیزی نیافتند.
Nothing happened.
هیچ اتفاقی نیفتاد.
There is nothing else on the table.
چیز دیگری روی میز نیست.
Nothing gives me more pleasure than the poetry of Hafez.
هیچچیزی برایم لذتبخشتر از شعر حافظ نیست.
She is nothing to me.
او برایم مهم نیست.
اصلاً، بههیچوجه، هیچ، ذرهای، بههیچعنوان
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Nothing will I accept such an offer.
بههیچوجه چنین پیشنهادی را قبول نخواهم کرد.
Her explanation was nothing close to the truth.
توضیح او ذرهای به حقیقت نزدیک نبود.
The situation is nothing different from before.
این وضعیت هیچ تفاوتی با قبل ندارد.
His words did nothing to convince me.
حرفهایش بههیچعنوان مرا قانع نکرد.
That he would become king was nothing surprising.
پادشاه شدن او اصلاً شگفتانگیز نبود.
Nothing daunted, they jumped into the icy water.
بدون هیچگونه ترس پریدند توی آب یخزده.
It's nothing short of robbery.
چیزی از دزدی کم ندارد (دزدی است).
He is nothing but a thief.
او جز دزد چیز دیگری نیست.
He is nothing if not determined.
او بسیار مصمم است.
هیچکاره، آدم بیارزش، آدم بهدردنخور
In our office, he is a nothing.
در ادارهی ما او هیچکاره است.
They treated him like a nothing, ignoring everything he said.
با او مثل یک آدم بیارزش رفتار کردند و حرفهایش را نادیده گرفتند.
2- بیدلیل، بیخود
چیزی به چیز دیگری به غیر از، فقط
نه خیلی، نه چندان
بیرابطه با، نامربوط به، بیربط به
1- اهمیت ندادن، مهم نپنداشتن 2- تردید نکردن
کاملاً متفاوت، اصلاً ناهمانند
نه با بیمیلی، بامیل، به دلخواه
فقط تعریف و تمجید کردن از
1- رایگان، مجانی
برتری نداشتن بر
(عامیانه) در کوتاهترین مدت، در یک آن
تقریباً هیچ
nothing could be further from the truth
کاملاً دروغ است، اصلاً اینطور نیست
نه، هرگز، ابداً، بیخود اصرار نکن!
چارهی دیگر، راه دیگر
بسیار، خیلی
nothing short of (or nothing less than)
همانقدر، کمتر نه، همانند
آسان (است)، اشکال ندارد، مثل آب خوردن
nothing succeedes like success
موفقیت موجب موفقیت میشود
nothing ventured nothing gained
تا مخاطره نکنی به جایی نخواهی رسید، هر که طاوس خواهد جور هندوستان کشد
نتیجهی هیچ فقط هیچ است، اگر هیچکاری نکنی، هیچچیزی هم بهدست نخواهی آورد
یا همه یا هیچ، صفر یا صد
look (or be or feel) like nothing on earth
عجیب و غریب، زشت و بد
تقریباً هیچ ندانستن
have something (or nothing) on someone
(عامیانه) مدرک جرم یا دلیل کافی علیه کسی داشتن (یا نداشتن)
موفقیت موفقیت میآورد
1- اهمیت ندادن، مهم نپنداشتن 2- تردید نکردن
اهمیت ندارد! قابل ندارد!، بفرمایید!، چوبکاری نفرمایید!
اصلاً کاری ندارد، آسان است، مهم نیست
nothing (or not much) to write home about
غیرجالب توجه، پیشپا افتاده، آنچه که آش دهانسوزی نیست
(چیزی) شایستهی توجه جدی، چشمگیر، قابل توجه، قابل تامل
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «nothing» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/nothing