فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Trivia

ˈtrɪviə ˈtrɪviə

شکل جمع:

trivia

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun plural

چیزهای بی‌اهمیت، جزییات کم‌اهمیت، کارهای بیهوده، چیزهای بی‌ارزش

He enjoyed sharing trivia with his friends.

او از به اشتراک گذاشتن چیزهای بی‌اهمیت با دوستانش لذت می‌برد.

She impressed everyone with her knowledge of movie trivia.

او همه را با دانش خود در مورد جزییات کم‌اهمیت فیلم تحت‌تأثیر قرار داد.

noun singular

(مسابقه‌ی)‌ پرسش‌وپاسخ، چیستان، اطلاعات عمومی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

a trivia contest

مسابقه‌ی پرسش‌وپاسخ

They gathered around the table to play a fun trivia quiz.

آن‌ها دور میز جمع شدند تا پرسش‌وپاسخ سرگرم‌کننده‌ای بازی کنند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد trivia

  1. noun details
    Synonyms:
    trivialities trifles minutiae fine points memorabilia
    Antonyms:
    importance significance weight generality

ارجاع به لغت trivia

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «trivia» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/trivia

لغات نزدیک trivia

پیشنهاد بهبود معانی