فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

مهاجرت به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

هجرت، کوچ

فونتیک فارسی

mohaajerat
اسم

emigration, migration, immigration, peregrination, exodus, settlement, trek, flight, passage, settling

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

می‌خواهند از مهاجرت روستانشینان به شهر جلوگیری کنند.

They want to prevent the migration of rural inhabitants into cities.

یکی از مأموران اداره‌ی مهاجرت

an officer of the immigration office

نمونه‌جمله‌های بیشتر

سرسرخ‌ها برای مهاجرت در تالاب‌ها جمع شدند.

Redheads gathered at the wetlands for migration.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مهاجرت

  1. مترادف:
    جلای‌وطن رحلت کوچ هجرت
    متضاد:
    اقامت

ارجاع به لغت مهاجرت

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مهاجرت» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مهاجرت

لغات نزدیک مهاجرت

پیشنهاد بهبود معانی