آخرین به‌روزرسانی:

اقامت به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

ماندن

فونتیک فارسی

eghaamat
اسم

stay, residing, dwelling, residence, residency, sojourn, abode

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

در دوران اقامت او در قزوین

during his abode in Ghazvin

بیماری موجب شد که از مدت اقامت خود بکاهد.

Illness caused him to curtail his stay.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

اقامت او کوتاه‌مدت بود.

His stay was of short duration.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد اقامت

  1. مترادف:
    اتراق توقف سکنا سکونت ماندن

ارجاع به لغت اقامت

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «اقامت» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/اقامت

لغات نزدیک اقامت

پیشنهاد بهبود معانی