آخرین به‌روزرسانی:

کوچ به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

مهاجرت، هجرت، رحلت

فونتیک فارسی

kooch
اسم

migration, transmigration, immigration, emigration

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

او به کانادا کوچ کرد.

He immigrated to Canada.

کوچ دسته جمعی

mass migration

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد کوچ

  1. مترادف:
    جابجایی رحلت رحیل سفر کوج مهاجرت نقل‌مکان هجرت

ارجاع به لغت کوچ

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «کوچ» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/کوچ

لغات نزدیک کوچ

پیشنهاد بهبود معانی