آخرین به‌روزرسانی:

Grout

ɡraʊt ɡraʊt

گذشته‌ی ساده:

grouted

شکل سوم:

grouted

سوم‌شخص مفرد:

grouts

وجه وصفی حال:

grouting

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

دوغاب ریختن، ملات‌ریزی کردن، بندکشی کردن

Improper grouting can lead to water damage under the tiles.

بندکشی نادرست می‌تواند باعث نفوذ آب و آسیب به زیر کاشی‌ها شود.

They are grouting the new tiles in the shower.

آن‌ها درحال دوغاب ریختن کاشی‌های جدید در حمام هستند.

noun uncountable

دوغاب، ملات

همچنین می‌توان از grouting استفاده کرد.

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

This type of grout is waterproof and ideal for bathrooms.

این نوع ملات ضدآب است و برای حمام بسیار مناسب می‌باشد.

We ran out of grout halfway through the job.

وسط کار دوغاب‌مان تمام شد.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت grout

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «grout» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/grout

لغات نزدیک grout

پیشنهاد بهبود معانی