با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Gum

ɡʌm ɡʌm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    gummed
  • شکل سوم:

    gummed
  • سوم شخص مفرد:

    gums
  • وجه وصفی حال:

    gumming
  • شکل جمع:

    gums

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    کالبدشناسی لثه
    • - The dentist examined my gums and advised me to floss regularly to maintain healthy oral hygiene.
    • - دندان‌پزشک لثه‌هایم را معاینه کرد و به من توصیه کرد برای حفظ بهداشت دهان و دندان به طور منظم نخ دندان بکشم.
    • - The dentist recommended that I brush my teeth and gums twice a day.
    • - دندان‌پزشک توصیه کرد که دندان‌ها و لثه‌هایم را دو بار در روز بشویم.
  • noun uncountable
    صمغ، انگم
    • - The tree outside my window produces the gum that is used in making varnishes.
    • - درخت بیرون پنجره‌ی من صمغی تولید می‌کند که در ساخت وارنیش‌ از آن استفاده می‌شود.
    • - The gum on the tree was so sticky that it was difficult to remove.
    • - انگم درخت به‌قدری چسبناک بود که به‌سختی جدا می‌شد.
  • noun uncountable
    چسب
    • - The teacher asked the students to raise their hands if they needed gum to stick their project together.
    • - معلم از دانش‌آموزان خواست که اگر برای چسباندن پروژه‌ی خود به چسب نیاز داشتند دستان خود را بالا ببرند.
    • - Can you pass me the gum? I need to stick this poster to the wall.
    • - آیا می‌توانید چسب را به من بدهید؟ من باید این پوستر را به دیوار بچسبانم.
  • noun uncountable
    آدامس
    • - My favorite flavor of gum is spearmint because it has a refreshing taste.
    • - طعم مورد علاقه‌ی من از آدامس نعناع است زیرا طعمی باطراوت دارد.
    • - I always keep a pack of gum in my purse for freshening my breath throughout the day.
    • - همیشه یک بسته آدامس در کیفم نگه می‌دارم تا نفسم را در طول روز تازه کند.
  • noun countable
    انگلیسی بریتانیایی پاستیل
    • - Would you like a piece of gum? It's a fruity flavor.
    • - آیا یک تکه پاستیل می‌خواهید؟ طعم آن میوه‌ای است.
    • - She likes fruit gums.
    • - پاستیل میوه‌ای را دوست دارد.
  • verb - transitive
    قدیمی چسباندن، چسب زدن
    • - He gummed the torn page back into his notebook with a small piece of tape.
    • - صفحه‌ی پاره‌شده را با یک چسب نواری کوچک به دفترچه‌اش چسباند.
    • - She gummed the two puzzle pieces together so they wouldn't get lost!
    • - او دو قطعه‌ی پازل را به هم چسب زد تا گم نشوند!
  • noun
    (انگلیسی استرالیایی) اکالیپتوس
    • - The koala clung to the gum tree, munching on its leaves.
    • - کوالا به درخت اکالیپتوس چسبیده بود و برگ‌هایش را می‌خورد.
    • - The leaves of the gum tree are often used in essential oils for their soothing and calming effects.
    • - برگ‌های درخت اکالیپتوس اغلب در اسانس‌ها برای اثرات تسکین‌دهنده و آرام‌بخشی که دارند استفاده می‌شود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد gum

  1. noun sticky substance
    Synonyms: adhesive, amber, cement, cohesive substance, exudate, glue, mucilage, paste, pitch, plaster, resin, rosin, tar, wax

Phrasal verbs

  • to gum up

    (عامیانه) از کار افتادن (ماشین آلات)، خراب شدن، گرفتن (لوله)

  • to beat one's gums

    (عامیانه) حرف بی‌ربط زدن، وراجی کردن

Idioms

  • by gum!

    (عامیانه) به خدا!، ای بابا!، عجب!

ارجاع به لغت gum

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gum» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gum

لغات نزدیک gum

پیشنهاد بهبود معانی