گذشتهی ساده:
plasteredشکل سوم:
plasteredسومشخص مفرد:
plastersوجه وصفی حال:
plasteringگچ، خمیر مخصوص اندود دیوار و سقف، دیوار را با گچ و ساروج اندود کردن، گچ زدن، گچ مالیدن، ضماد انداختن، مشمع انداختن روی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
The wall's plaster has not dried yet.
گچ دیوار هنوز خشک نشده است.
a plastered wall
دیوار گچکاریشده
They plastered her broken foot.
پای شکستهاش را گچ گرفتند.
to plaster posters on walls
به دیوارها پوستر چسباندن
He was wearing a uniform, his chest plastered with medals.
اونیفورم پوشیده بود و سینهاش پر از مدال بود.
The dictator's pictures were plastered all over town.
عکس دیکتاتور را به همه جای شهر زده بودند.
Rain had plastered her dress to her body.
باران پیراهن او را به بدنش چسبانده بود.
To hear better, I plastered my ear to the door.
گوشم را به در چسباندم که بهتر بشنوم.
He wore his black hair plastered down.
زلف سیاه خود را صاف کرده و خوابانده بود.
Our team was plastered.
تیم ما شکست بدی خورد.
Our warships plastered the beach.
کشتیهای جنگی ما ساحل را در هم کوبیدند.
پزشکی چسب زخم، چسپ پانسمان
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «plaster» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/plaster