فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Bedaub

bɪˈdɔːb bɪˈdɔːb

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive

آلودن، ملو کردن، اندودن، رنگ کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The children had bedaubed the wall with yogurt.

بچه‌ها ماست به دیوار مالیده بودند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bedaub

  1. verb to spread with a greasy, sticky, or dirty substance
    Synonyms:
    smear stain soil smudge dab daub plaster besmear smirch
  1. noun
    Synonyms:
    smouch smarm slubber double-dye

ارجاع به لغت bedaub

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bedaub» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bedaub

لغات نزدیک bedaub

پیشنهاد بهبود معانی