گذشتهی ساده:
adheredشکل سوم:
adheredسومشخص مفرد:
adheresوجه وصفی حال:
adhering( adequancy =) چسبیدن، پیوستن، وفادار ماندن،هواخواه بودن، طرفدار بودن، وفا کردن، توافق داشتن،متفق بودن، جور بودن، (گیاهشناسی) بههم چسبیده بودن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Cement does not adhere well to glass.
سیمان درست به شیشه نمیچسبد.
tax laws have been adhered to
از قوانین مالیاتی پیروی شده است
to adhere to a principle
به عقیدهای وفادار ماندن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «adhere» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/adhere