گذشتهی ساده:
clawedشکل سوم:
clawedسومشخص مفرد:
clawsوجه وصفی حال:
clawingشکل جمع:
clawsجانورشناسی چنگال، سرپنجه (زائدهای خمیده و برجسته در انتهای انگشتان دست یا پا که در بیشتر آبپردهداران (پستانداران و خزندگان و پرندگان) دیده میشود)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی جانورشناسی
The eagle swooped and picked up the rabbit in its claws.
عقاب چرخی زد و با چنگال خود خرگوش را ربود (بلند کرد).
Our cat is always sharpening its claws on the carpet.
گربهی ما همیشه سرپنجههای خود را روی فرش تیز میکند.
Birds use their sharp claws to perch on branches and catch insects.
پرندگان از چنگالهای تیز خود برای نشستن روی شاخهها و گرفتن حشرات استفاده میکنند.
جانورشناسی قلاب، چنگ، انبرک (زائدهای در برخی از بیمهرگان مانند قاببالان و عنکبوتها برای گرفتن سطح و استواری پا در هنگام راه رفتن و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The crab scuttled across the sand, its sharp claws ready to snatch up any unsuspecting prey.
خرچنگ روی شن و ماسه پرید؛ قلابهای تیزش آمادهی ربودن هر طعمهی ازهمهجابیخبری بود.
The lobster''s sharp claws were ready to seize its prey.
چنگهای تیز خرچنگ آمادهی گرفتن طعمه بود.
دست (انسان) (بهطوری که مثل چنگالهای برخی جانوران و پرندگان و حشرات خمیده یا پیچخورده باشد)
She clenched her claw around the pen.
دستش را دور قلم فشار داد.
The child's tiny claws reached out to grab onto their mother's finger.
دستهای کوچک کودک به سمت انگشت مادر دراز شد.
هر چیز پنجهشکل، چنگک، قلابک
He used a metal claw to retrieve the lost keys from the drain.
از یک چنگال فلزی برای بیرون آوردن کلیدهای گمشده از زهکش استفاده کرد.
The gardening tool had long, curved claws that made digging easier.
این ابزار باغبانی پنجههای بلند و منحنیای که کندن را آسان میکرد.
the claw of a hammer
قلابک (یا میخکش) چکش
چنگ زدن، پنجه کشیدن، با چنگ گرفتن، چنگ انداختن به، پنجول زدن
the picture of a tiger clawing the back of a cow
تصویر پلنگی که بر پشت گاوی چنگ زده است
The cat was clawing at my trousers.
گربه به شلوارم چنگ میزد.
با چنگال چیزی را گرفتن یا خراشیدن
(انگلیس) به زور یا ترفند پس گرفتن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «claw» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/claw