گذشتهی ساده:
bludgeonedشکل سوم:
bludgeonedسومشخص مفرد:
bludgeonsوجه وصفی حال:
bludgeoningشکل جمع:
bludgeonsچماق، چوبدستی سر کلفت، با چماق زدن، مجبورکردن، کتک زدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The deceased had been bludgeoned to death.
مقتول با چماق کشته شده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bludgeon» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bludgeon