فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Stymie

ˈstaɪmi ˈstaɪmi

معنی و نمونه‌جمله

noun adverb

قرار گرفتن، توپ گلف یک بازیکن در جلو توپ بازیکن دیگر، مانع شدن، گیر کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

to stymie a plan

نقش‌های را ناکام کردن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stymie

  1. verb frustrate, hinder
    Synonyms:
    prevent impede obstruct hinder block stall foil defeat thwart hold up confound mystify puzzle stump nonplus corner dead-end pigeonhole shelve cramp cut off hang up crab crimp choke off hold off stonewall balk give the run around hang fire put on hold put on back burner snooker throw a monkey wrench into cramp one’s style
    Antonyms:
    help aid assist encourage

ارجاع به لغت stymie

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stymie» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stymie

لغات نزدیک stymie

پیشنهاد بهبود معانی