گذشتهی ساده:
railroadedشکل سوم:
railroadedسومشخص مفرد:
railroadsوجه وصفی حال:
railroadingشکل جمع:
railroadsراه آهن، خط آهن، راه آهن و مخلفات آن (واگنها و ایستگاهها وغیره)، ترن، قطار، شرکت یا ادارهی راه آهن
سفر با قطار حمل کردن، با راه آهن فرستادن یا سفر کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی سفر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
(آمریکا- عامیانه) با شتاب تصویب کردن ( و اجازه ی بحث و مداقه ندادن)، با شتاب انجام دادن، چپاندن، عجولانه کردن یا به عمل آوردن
to railroad a bill through Congress
باشتاب لایحهای را از کنگرهی آمریکا گذراندن
I won't be railroaded into buying a house I don't like.
کسی نمیتواند خانهای را که دوست ندارم باعجله به من قالب کند.
(آمریکا- عامیانه) ناحق به زندان فرستادن، (به اتهام دروغین و یا محاکمهی عجولانه) محکوم کردن
کارمند شرکت راهآهن بودن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «railroad» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/railroad