فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Perpetuate

pərˈpetʃueɪt pəˈpetʃueɪt

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

همیشگی کردن، دائمی کردن، جاودانی ساختن، ابدی کردن، جاودانه کردن، (برای همیشه) زنده نگه داشتن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

My father's books will perpetuate his memory.

کتاب‌های پدرم یاد او را برای همیشه زنده نگاه خواهد داشت.

The media often perpetuates unrealistic beauty standards.

رسانه معمولاً استانداردهای غیرواقعی زیبایی را دائمی می‌کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد perpetuate

  1. verb keep going
    Synonyms:
    continue keep maintain sustain preserve support keep up conserve secure keep alive keep in existence bolster immortalize eternize eternalize
    Antonyms:
    stop halt prevent cease

ارجاع به لغت perpetuate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «perpetuate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/perpetuate

لغات نزدیک perpetuate

پیشنهاد بهبود معانی