امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Ward Off

    American: ˈwɔːrdˈɒf British: wɔːdɒf
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی

    verb - transitive
    دفع کردن، دفاع کردن، از خود دور کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد ward off

    1. verb defend, guard
      Synonyms:
      prevent stop avoid guard block repel deter check fend rebuff avert foil frustrate halt stymie thwart preclude rebut repulse parry divert obviate beat off hold off keep off turn away deflect turn aside turn keep at bay interrupt rule out forestall stave off keep at arm’s length
      Antonyms:
      make vulnerable lay bare open

    ارجاع به لغت ward off

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «ward off» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ward off

    لغات نزدیک ward off

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دوفتیله ای دوقطعه ساز دولتمرد با نفوذ دون روال دون شمردن کسی دون پندارانه دونویسه دوکپهای دوگنجایشی دو آسه ای دچار اعتصاب دچار جنون آتش افروزی دچار روان تکان کردن دچار ضلالت شدن دچار غفلت دچارصفرا دچار تورم دچار دلهره دچار روان شیدایی دژ روان کردن روحیه