فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Fend

fend fend

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive

دفع کردن، دور کردن (با off یا away ) دفاع کردن، عهده‌داری معاش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

He was fending himself from his wife's clamor.

خود را از جیغ‌وداد زنش حفظ می‌کرد.

She raised her hand up to fend branches from her eyes.

دستش را بلند کرد تا شاخه‌ها را از جلوی چشمان خود کنار بزند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

She fended off her suitors for a long time.

مدت‌ها با خواستگاران کج‌دار و مریز رفتار می‌کرد.

I fended off his blows and landed a kick on his belly.

ضربه‌های او را دفع کردم و لگدی بر شکمش کوبیدم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fend

  1. verb defend
    Synonyms:
    protect guard shield secure cover oppose resist safeguard repel screen parry dodge bulwark
    Antonyms:
    yield surrender

Phrasal verbs

fend off

(با جاخالی دادن یا زرنگی یا عملیات وانمودین) دفع کردن، پدفند کردن، از سر باز کردن، طفره رفتن

Idioms

fend for oneself

از عهده برآمدن، (بدون کمک) به کار خود ادامه دادن، گلیم خود را از آب بیرون کشیدن، روی پای خود ایستادن

ارجاع به لغت fend

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fend» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fend

لغات نزدیک fend

پیشنهاد بهبود معانی