جلوگیری کردن، رد کردن، منع، رد، دفع
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Javad rebuffed our invitation.
جواد دعوت ما را رد کرد.
They rebuffed the enemy attack.
آنان حملهی دشمن را دفع کردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rebuff» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rebuff