آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Desperation

ˌdespəˈreɪʃn ˌdespəˈreɪʃn

معنی desperation | جمله با desperation

noun uncountable C2

نومیدی، بیچارگی، نومیدی زیاد، لاعلاجی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

A deep desperation began to possess him.

نومیدی ژرفی بر او مستولی شد.

He was hungry and stole bread out of desperation.

او گرسنه بود و از زور ناچاری نان دزدید.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

... in (a time of) distress and desperation

... در پریشان حالی و درماندگی

He attacked the bigger boy with the desperation of a cornered cat.

با بی‌پروایی گربه‌ای که در بن‌بست گیر کرده باشد به پسر بزرگتر از خودش حمله‌ور شد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد desperation

  1. noun rashness
    Synonyms:
    carelessness recklessness heedlessness impetuosity foolhardiness defiance madness frenzy
    Antonyms:
    cautiousness calm peace peacefulness collectedness

ارجاع به لغت desperation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «desperation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/desperation

لغات نزدیک desperation

پیشنهاد بهبود معانی