آیکن بنر

فقط تا پایان امروز - تا 50% تخفیف برای خرید اشتراک هوش مصنوعی

فقط تا پایان امروز - تا 50% تخفیف خرید AI

اعمال کد تخفیف
آخرین به‌روزرسانی:

Encrustation

ˌenkrʌˈsteɪʃən ˌenkrʌˈsteɪʃən

معنی encrustation | جمله با encrustation

noun

پوسته (یا پوستک) دارسازی، دلمه‌شدگی، رویه‌بندی، پوسته‌بندی

noun

پوسته، پوستک، پوست، رویه، روکش (سفت)، پوشش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

Encrustations of moss covered the pool's walls.

پوششی از خزه دیواره‌های استخر را پوشانده بود.

noun

لایه‌ی مرصع، لایه‌ی گوهرین

noun

پزشکی دله، دلمه، پوست زخم (هرچیزی که به‌صورت رویه‌ی سفتی بسته شده باشد)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده
پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد encrustation

  1. noun a decorative coating of contrasting material that is applied to a surface as an inlay or overlay
    Synonyms:
  1. noun a hard outer layer that covers something
    Synonyms:

ارجاع به لغت encrustation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «encrustation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/encrustation

لغات نزدیک encrustation

پیشنهاد بهبود معانی