Encrust

enˈkrəst ɪnˈkrʌst
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive
روکش کردن، با پوسته یا قشری پوشاندن، به‌ شکل پوسته درآوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- Yesterday's sunshine and last night's freeze encrusted the snow with ice.
- آفتاب دیروز و یخبندان دیشب برف‌ها را با لایه‌ای از یخ پوشانید.
- to encrust a wall with marble
- دیوار را با مرمر پوشاندن
- to encrust a golden cup with gems
- لیوان زرین را با جواهر آراستن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد encrust

  1. verb Form a crust or a hard layer
    Synonyms: incrust
  2. verb Decorate or cover lavishly (as with gems)
    Synonyms: incrust, beset

ارجاع به لغت encrust

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «encrust» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/encrust

لغات نزدیک encrust

پیشنهاد بهبود معانی