فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Incrust

ˌɪnˈkrəst ˌɪnˈkrəst

معنی

adjective adverb

با قشر و پوست پوشاندن، دارای پوشش سخت کردن، قشرتشکیل دادن، (بر روی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد incrust

  1. verb form a crust or a hard layer
    Synonyms:
    encrust
  1. verb decorate or cover lavishly (as with gems)
    Synonyms:
    encrust beset

ارجاع به لغت incrust

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «incrust» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/incrust

لغات نزدیک incrust

پیشنهاد بهبود معانی