فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Layer

ˈleɪər ˈleɪə

گذشته‌ی ساده:

layered

شکل سوم:

layered

سوم‌شخص مفرد:

layers

شکل جمع:

layers

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2

چینه، لایه، لا، ورقه‌ورقه، ورقه

multi-layered

چند لا

geological layers

لایه‌های زمین‌شناسی

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The old table was covered by several layers of paint.

میز قدیمی از چندین لایه رنگ پوشیده شده بود.

The cake had alternate layers of chocolate and vanilla.

کیک یک در میان از لایه‌های شکلات و وانیل درست شده بود.

noun countable

(یک) لایه، (یک) رویه، یک دست رنگ، رده، رج

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

She was wearing several layers of clothing.

او چندین جامه روی هم پوشیده بود.

the upper layers of the atmosphere

طبقات بالای جو

noun

(شخص یا چیز) گذارنده، نهنده، نهشگر

verb - transitive

لایه لایه کردن

verb - transitive

طبقه‌بندی کردن، مطبق کردن

verb - intransitive

(با خواباندن) گیاه رویاندن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد layer

  1. noun coating, tier
    Synonyms:
    coat cover sheet film blanket covering panel slab course row zone band stripe tier story fold flap lap ply overlay overlap mantle bed couch floor seam girdle lamina substratum stratum lamination coping thickness flag

ارجاع به لغت layer

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «layer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/layer

لغات نزدیک layer

پیشنهاد بهبود معانی