گذشتهی ساده:
layeredشکل سوم:
layeredسومشخص مفرد:
layersشکل جمع:
layersچینه، لایه، لا، ورقهورقه، ورقه
multi-layered
چند لا
geological layers
لایههای زمینشناسی
The old table was covered by several layers of paint.
میز قدیمی از چندین لایه رنگ پوشیده شده بود.
The cake had alternate layers of chocolate and vanilla.
کیک یک در میان از لایههای شکلات و وانیل درست شده بود.
(یک) لایه، (یک) رویه، یک دست رنگ، رده، رج
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She was wearing several layers of clothing.
او چندین جامه روی هم پوشیده بود.
the upper layers of the atmosphere
طبقات بالای جو
(شخص یا چیز) گذارنده، نهنده، نهشگر
لایه لایه کردن
طبقهبندی کردن، مطبق کردن
(با خواباندن) گیاه رویاندن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «layer» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/layer