فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Coping

ˈkoʊpɪŋ ˈkəʊpɪŋ

گذشته‌ی ساده:

coped

شکل سوم:

coped

سوم‌شخص مفرد:

copes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

معماری سردیوار، سرواره

The old castle had a weathered coping that added to its charm.

این قلعه‌ی قدیمی سرواره‌ی فرسوده‌ای داشت که بر جذابیت آن افزوده بود.

the coping of the garden wall

سردیوار دیوار باغ

noun uncountable

مقابله

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The book offers advice on coping with the pressures of modern life.

در این کتاب توصیه‌هایی برای مقابله با فشارهای زندگی مدرن ارائه می‌شود.

The therapist provided strategies for coping with the symptoms of depression.

تراپیست راهکارهایی برای مقابله با علائم افسردگی ارائه کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد coping

  1. noun brick that is laid sideways at the top of a wall
    Synonyms:
    header cope

ارجاع به لغت coping

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «coping» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/coping

لغات نزدیک coping

پیشنهاد بهبود معانی