فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Copilot

ˈkoʊˌpɑɪlət ˈkopaɪlət

توضیحات:

شکل نوشتاری دیگر این لغت: co-pilot

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

(هواپیمایی) کمک‌خلبان، خلبان دوم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The copilot sat in the cockpit, ready to assist the pilot during the flight.

کمک‌خلبان در کابین خلبان نشست و آماده‌ی کمک به خلبان در طول پرواز بود.

The copilot communicated with air traffic control to obtain clearance for takeoff.

خلبان دوم با کنترل ترافیک هوایی ارتباط برقرار کرد تا مجوز پرواز را به دست آورد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد copilot

  1. noun a relief pilot on an airplane
    Synonyms:
    co-pilot

ارجاع به لغت copilot

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «copilot» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/copilot

لغات نزدیک copilot

پیشنهاد بهبود معانی