آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱ بهمن ۱۴۰۲

    Stripe

    straɪp straɪp

    گذشته‌ی ساده:

    striped

    شکل سوم:

    striped

    سوم‌شخص مفرد:

    stripes

    وجه وصفی حال:

    striping

    شکل جمع:

    stripes

    معنی stripe | جمله با stripe

    noun countable B1

    راه‌راه، نوار (که از نظر رنگ یا بافت و غیره با زمینه فرق دارد)، خط (نقش و غیره)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    a white table-cloth with yellow stripes

    رومیزی‌ای سفید با راه‌راه‌های زرد

    a tiger's black stripes

    راه‌راه‌های مشکی پلنگ

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a white stripe down the center of the road

    یک خط سفید در وسط جاده

    The plate has a red stripe along the edge.

    خطی قرمز در امتداد لبه‌ی بشقاب وجود دارد.

    noun countable

    نواره (در لباس نظامی که نشان‌دهنده‌ی درجه است)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    How many stripes are there on a sergeant's sleeve?

    روی آستین گروهبان چند نواره وجود دارد؟

    The sergeant proudly displayed his three stripes on his uniform.

    گروهبان با افتخار سه نواره‌ی روی یونیفرم خود را نشان داد.

    noun countable

    قدیمی ضربه (شلاق) (به شکل نوار) (معمولاً به‌صورت جمع می‌آید)

    He was given fifty stripes.

    به او پنجاه ضربه زدند.

    The sergeant administered stripes to the soldier for insubordination.

    گروهبان به سرباز به دلیل نافرمانی چندین ضربه شلاق زد.

    verb - transitive

    راه‌راه کردن

    She striped the walls of her bedroom.

    دیوارهای اتاق خوابش را راه‌راه کرد.

    The barber expertly striped the customer's hair.

    آرایشگر موهای مشتری را ماهرانه راه‌راه کرد.

    noun countable

    نوع، گونه، دسته، قسم

    athletes of various stripes

    انواع مختلف ورزشکاران

    entrepreneurs of all stripes

    دسته‌های مختلف کارآفرینان

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد stripe

    1. noun line, strip
      Synonyms:
      band bar strip layer border division ribbon streak decoration stroke rule banding fillet striation

    سوال‌های رایج stripe

    گذشته‌ی ساده stripe چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده stripe در زبان انگلیسی striped است.

    شکل سوم stripe چی میشه؟

    شکل سوم stripe در زبان انگلیسی striped است.

    شکل جمع stripe چی میشه؟

    شکل جمع stripe در زبان انگلیسی stripes است.

    وجه وصفی حال stripe چی میشه؟

    وجه وصفی حال stripe در زبان انگلیسی striping است.

    سوم‌شخص مفرد stripe چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد stripe در زبان انگلیسی stripes است.

    ارجاع به لغت stripe

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «stripe» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stripe

    لغات نزدیک stripe

    • - strip to the buff
    • - strip-search
    • - stripe
    • - striped
    • - striped bass
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure جهت‌دهی آنفلوانزا ماهی هامور سپور ماهی کفشک ماهی باراکودا ماهی آمبرجک ماهی سرخ‌طبل ماهی لوتی قفس ابطال باطله باطل کردن بطالت واجد شرایط
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.