( filet =) سربند، پیشانیبند، گیسبند، قیطان، نوار، پشت مازو، آهن تنکه یا تسمه آهن، تذهیبکاری کردن، بالایه پرکردن، گچبری، باریک ساختن، پشتمازو بریدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a fish fillet
فیلهی ماهی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fillet» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fillet