فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Tier

tɪr tɪə

شکل جمع:

tiers

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

رده، سطح، لایه

The company offers different pricing tiers for their software

این شرکت سطوح مختلف قیمت‌گذاری را برای نرم‌افزار خود ارائه می‌دهد.

The athletes competed in different tiers of competition based on their skill level.

ورزشکاران بر اساس میزان مهارت خود در رده‌های مختلف مسابقات به رقابت پرداختند.

noun countable

ردیف (نیمکت یا صندلی)، لایه (کیک و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The cake had three tiers.

این کیک سه لایه داشت.

The stadium had multiple tiers of seating.

استادیوم چندین ردیف صندلی داشت.

verb - intransitive verb - transitive

ردیف کردن، ردیف شدن

The chef decided to tier the appetizers.

سرآشپز تصمیم گرفت پیش‌غذاها را ردیف کند.

The gardener decided to tier the flowers for a more visually appealing look.

باغبان تصمیم گرفت گل‌ها را ردیف کند تا ظاهری جذاب‌تر به آن‌ها بدهد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tier

  1. noun level
    Synonyms:
    class category group grade rank line row order range series layer story echelon course string file queue grouping bank league stratum pigeonhole

ارجاع به لغت tier

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tier» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tier

لغات نزدیک tier

پیشنهاد بهبود معانی