با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Leaf

liːf liːf
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    leafed
  • شکل سوم:

    leafed
  • سوم‌شخص مفرد:

    leafs
  • وجه وصفی حال:

    leafing
  • شکل جمع:

    leaves

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
گیاه‌شناسی برگ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Autumn is the season of falling leaves.
- پاییز فصل ریزش برگ‌هاست.
- The green leaf shimmered in the sunlight.
- برگ سبز زیر نور خورشید می‌درخشید.
- The leaf's veins fascinated the young botanist.
- رگه‌های برگ گیاه‌شناس جوان را مجذوب خود کرد.
noun countable
برگ، ورق، صفحه (کاغذ و کتاب)
- He wrote his poems on leaves of paper.
- اشعارش را روی برگ‌های کاغذ می‌نوشت.
- to turn over the leaves of a book
- صفحات کتابی را ورق زدن
noun countable
بال (میز)
- Pull out both leaves of the table.
- هر دو بال میز را بکش بالا.
- The leaf of the table is made of solid wood.
- بال میز از چوب توپر ساخته شده است.
noun countable
لنگه (در و پنجره و غیره)
- One leaf of the window was open.
- یک لنگه‌ی پنجره باز بود.
- He traced his fingers along the metal leaf of the window shutter.
- انگشتانش را در امتداد لنگه‌ی فلزی کرکره‌ی پنجره کشید.
noun countable
ورق (طلا یا نقره)
- The dome is covered with gold leaf.
- گنبد از ورق طلا پوشیده شده است.
- The artisan carefully etched intricate patterns on the metal leaf
- صنعتگر الگوهای پیچیده‌ای را با دقت روی ورق فلزی حک کرد.
noun countable
لایه (نازک)
- The thin leaf of ice cracked.
- لایه‌ی نازک یخ ترک خورد.
- The scientist analyzed the microscopic leaf of cells.
- دانشمند لایه‌ی میکروسکوپی سلول‌ها را تجزیه‌وتحلیل کرد.
verb - intransitive
گیاه‌شناسی برگ دادن
- The trees were just beginning to leaf out.
- درختان تازه شروع به برگ دادن کرده بودند.
- The plant will leaf soon.
- این گیاه به‌زودی برگ خواهد داد.
verb - intransitive verb - transitive
ورق زدن
- He leafed through the book until he found the desired page.
- او کتاب را ورق زد تا صفحه‌ی دلخواه را پیدا کرد.
- He leafed the pages of the magazine.
- صفحات مجله را ورق زد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد leaf

  1. noun green foliage of plant
    Synonyms: blade, bract, flag, foliole, frond, leaflet, needle, pad, petal, petiole, scale, stalk, stipule
  2. noun page of document
    Synonyms: folio, paper, sheet
  3. verb flip through
    Synonyms: browse, dip into, glance, riff, riffle, run through, scan, skim, thumb

Collocations

  • come into leaf

    برگ‌دار شدن، برگ در آوردن

  • in leaf

    برگدار، پر برگ، برگ آورده، سبز و خرم

Idioms

  • take a leaf from someone's book

    از کسی سرمشق گرفتن، پیروی کردن (از کسی)

  • turn over a new leaf

    (با ایجاد تغییرات مثبت در رفتار و نگرش) از نو آغاز کردن، فصل جدیدی از کتاب زندگی را گشودن، متحول شدن، آدم دیگری شدن

  • shake like a leaf

    مثل برگ لرزیدن (از سرما یا ترس)

ارجاع به لغت leaf

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «leaf» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/leaf

لغات نزدیک leaf

پیشنهاد بهبود معانی