امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Leaf

liːf liːf
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    leafed
  • شکل سوم:

    leafed
  • سوم شخص مفرد:

    leafs
  • وجه وصفی حال:

    leafing
  • شکل جمع:

    leaves

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable B1
    گیاه‌شناسی برگ
    • - Autumn is the season of falling leaves.
    • - پاییز فصل ریزش برگ‌هاست.
    • - The green leaf shimmered in the sunlight.
    • - برگ سبز زیر نور خورشید می‌درخشید.
    • - The leaf's veins fascinated the young botanist.
    • - رگه‌های برگ گیاه‌شناس جوان را مجذوب خود کرد.
  • noun countable
    برگ، ورق، صفحه (کاغذ و کتاب)
    • - He wrote his poems on leaves of paper.
    • - اشعارش را روی برگ‌های کاغذ می‌نوشت.
    • - to turn over the leaves of a book
    • - صفحات کتابی را ورق زدن
  • noun countable
    بال (میز)
    • - Pull out both leaves of the table.
    • - هر دو بال میز را بکش بالا.
    • - The leaf of the table is made of solid wood.
    • - بال میز از چوب توپر ساخته شده است.
  • noun countable
    لنگه (در و پنجره و غیره)
    • - One leaf of the window was open.
    • - یک لنگه‌ی پنجره باز بود.
    • - He traced his fingers along the metal leaf of the window shutter.
    • - انگشتانش را در امتداد لنگه‌ی فلزی کرکره‌ی پنجره کشید.
  • noun countable
    ورق (طلا یا نقره)
    • - The dome is covered with gold leaf.
    • - گنبد از ورق طلا پوشیده شده است.
    • - The artisan carefully etched intricate patterns on the metal leaf
    • - صنعتگر الگوهای پیچیده‌ای را با دقت روی ورق فلزی حک کرد.
  • noun countable
    لایه (نازک)
    • - The thin leaf of ice cracked.
    • - لایه‌ی نازک یخ ترک خورد.
    • - The scientist analyzed the microscopic leaf of cells.
    • - دانشمند لایه‌ی میکروسکوپی سلول‌ها را تجزیه‌وتحلیل کرد.
  • verb - intransitive
    گیاه‌شناسی برگ دادن
    • - The trees were just beginning to leaf out.
    • - درختان تازه شروع به برگ دادن کرده بودند.
    • - The plant will leaf soon.
    • - این گیاه به‌زودی برگ خواهد داد.
  • verb - intransitive verb - transitive
    ورق زدن
    • - He leafed through the book until he found the desired page.
    • - او کتاب را ورق زد تا صفحه‌ی دلخواه را پیدا کرد.
    • - He leafed the pages of the magazine.
    • - صفحات مجله را ورق زد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد leaf

  1. noun green foliage of plant
    Synonyms: blade, bract, flag, foliole, frond, leaflet, needle, pad, petal, petiole, scale, stalk, stipule
  2. noun page of document
    Synonyms: folio, paper, sheet
  3. verb flip through
    Synonyms: browse, dip into, glance, riff, riffle, run through, scan, skim, thumb

Collocations

  • come into leaf

    برگ‌دار شدن، برگ در آوردن

  • in leaf

    برگدار، پر برگ، برگ آورده، سبز و خرم

Idioms

ارجاع به لغت leaf

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «leaf» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/leaf

لغات نزدیک leaf

پیشنهاد بهبود معانی