فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Dip Into

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb

توی (کیسه، ظروف و مانند آن) دست کردن

She dipped into her purse and took out some coins.

دست توی کیفش کرد و چند سکه درآورد.

dipping into pockets

توی جیب دست کردن

phrasal verb

(کتاب و مطلب) تورق کردن، اجمالی نگاه کردن، نگاه انداختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

I've only had time to dip into the report.

فقط وقت کردم نگاهی به گزارش بیندازم.

I usually dip into a book before deciding whether to buy it.

معمولا قبل از اینکه کتابی را بخرم نگاهی به آن می‌اندازم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dip into

  1. verb try, sample
    Synonyms:
    sample take get scan skim taste browse glance at glance over run through run over flip through leaf through thumb through dabble seize appropriate play at peruse rifle through

Idioms

dip into a pocket (or savings, purse, etc.)

مرتب دست کردن توی جیب (یا برداشتن از پس‌انداز و کیف پول و غیره)

ارجاع به لغت dip into

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dip into» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dip-into

لغات نزدیک dip into

پیشنهاد بهبود معانی