با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Shaving

ˈʃeɪvɪŋ ˈʃeɪvɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    shaved
  • شکل سوم:

    shaved
  • سوم‌شخص مفرد:

    shaves

معنی

noun
تراشه، چیز تراشیده، اصلاح، صورت تراشی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shaving

  1. verb To remove hair
    Synonyms: stripping, trimming, shading, cutting
  2. verb Cut or remove with or as if with a plane
    Synonyms: paring, skimming, grazing, trimming, whittling, planing, splintering, slivering, slipping, kissing, slashing, separating, scraping, reducing, portioning, shearing, brushing, mowing, glancing, flicking, dividing, cutting, cropping, cheating
  3. noun The act of removing hair with a razor
    Synonyms: shave, paring, baldhead, tonsure, sliver, baldy, beardlessness
  4. noun The act of brushing against while passing
    Synonyms: grazing, skimming
  5. verb To come close to or graze in passing.
    Synonyms: brushing

ارجاع به لغت shaving

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shaving» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shaving

لغات نزدیک shaving

پیشنهاد بهبود معانی