آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Skimming

ˈskɪmɪŋ ˈskɪmɪŋ

معنی skimming | جمله با skimming

noun uncountable

کپی‌برداری اطلاعات کارت بانکی، سرقت اطلاعات کارت بانکی (با دستگاه اسکیمر)

He was arrested for running a skimming operation across multiple cities.

او به‌دلیل راه‌اندازی شبکه‌ای برای سرقت اطلاعات کارت‌های بانکی در چند شهر دستگیر شد.

Skimming has become one of the most common types of credit card fraud.

سرقت اطلاعات به یکی از رایج‌ترین انواع کلاهبرداری کارت اعتباری تبدیل شده است.

noun uncountable

اقتصاد اختلاس، برداشت پنهانی، دست بردن در حساب، دزدی (از حساب بانکی یا بودجه، به‌صورت تدریجی بدون اینکه کسی متوجه شود)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی اقتصاد

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The accountant had been skimming small amounts from client accounts for years.

حسابدار، سال‌ها از حساب مشتریان مبالغ اندکی را به‌صورت مخفیانه برداشت می‌کرد.

Years of quiet skimming went unnoticed until the audit revealed everything.

سال‌ها دزدی بی‌هیچ نشانه‌ای ادامه داشت تا اینکه حسابرسی همه‌چیز را برملا کرد.

noun uncountable

کسب‌وکار گران‌فروشی محصول جدید (برای بالا بردن سود تا زمان ورود رقبا)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کسب‌وکار

مشاهده

After the initial skimming phase, the company gradually reduced the product’s price.

پس‌از مرحله‌ی نخست گران‌فروشی، شرکت به‌تدریج قیمت محصول را کاهش داد.

Skimming works best for innovative products with few competitors.

گران‌فروشی برای محصولات نوآورانه که رقیب کمی دارند، بهترین کارایی را دارد.

وجه وصفی حال skim

Children were laughing and skimming stones across the river.

بچه‌ها می‌خندیدند و سنگ‌ها را طوری پرتاب می‌کردند که روی آب بلغزند.

The thieves were caught skimming credit card data from ATMs.

دزدان هنگام کپی‌برداری از اطلاعات کارت‌های بانکی در دستگاه‌های خودپرداز دستگیر شدند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد skimming

  1. verb examine hastily
    Synonyms:
    scanning browsing leafing thumbing raking riffling
  1. verb look through cursorily
    Synonyms:
    Antonyms:
    pouring
  1. verb cause to skip over a surface
    Synonyms:
    skipping gliding grazing throwing flicking ricochetting sailing floating coasting skittering brushing glancing scanning studying examining browsing shaving separating scooping ladling creaming kissing
    Antonyms:
    pouring
  1. verb travel on the surface of water
    Synonyms:
    glancing grazing skipping planing ricochetting
  1. verb to glide or pass quickly and lightly over or along (a surface).
    Synonyms:
    brushing
  1. noun reading or glancing through quickly
    Synonyms:
  1. noun the act of brushing against while passing
    Synonyms:

سوال‌های رایج skimming

گذشته‌ی ساده skimming چی میشه؟

گذشته‌ی ساده skimming در زبان انگلیسی skimmed است.

شکل سوم skimming چی میشه؟

شکل سوم skimming در زبان انگلیسی skimmed است.

شکل جمع skimming چی میشه؟

شکل جمع skimming در زبان انگلیسی skimmings است.

سوم‌شخص مفرد skimming چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد skimming در زبان انگلیسی skims است.

ارجاع به لغت skimming

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «skimming» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/skimming

لغات نزدیک skimming

پیشنهاد بهبود معانی