با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Skimming

American: ˈskɪmɪŋ British: ˈskɪmɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    skimmed
  • شکل سوم:

    skimmed
  • سوم‌شخص مفرد:

    skims
  • شکل جمع:

    skimmings

معنی

noun
هرچیزی (مانند کف یا سرشیر و غیره) که از روی آبگونه گرفته شود

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد skimming

  1. verb Examine hastily
    Synonyms: scanning, raking, thumbing, riffling, browsing, leafing
  2. verb Look through cursorily
    Synonyms: sailing, flying, shooting, floating, darting, soaring
    Antonyms: pouring
  3. verb Cause to skip over a surface
    Synonyms: shaving, skittering, skipping, ladling, grazing, scooping, creaming, separating, throwing, studying, brushing, kissing, scanning, sailing, ricochetting, gliding, glancing, flicking, floating, examining, coasting, browsing
    Antonyms: pouring
  4. verb Travel on the surface of water
    Synonyms: skipping, planing, ricochetting, grazing, glancing
  5. verb To glide or pass quickly and lightly over or along (a surface).
    Synonyms: brushing
  6. noun Reading or glancing through quickly
    Synonyms: skim
  7. noun The act of brushing against while passing
    Synonyms: grazing, shaving

ارجاع به لغت skimming

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «skimming» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/skimming

لغات نزدیک skimming

پیشنهاد بهبود معانی